کد مطلب:317101 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:276

خاطرات دردناک قمر بنی هاشم
سحرگاه شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجرت بود. لحظاتی چند بیشتر به اذان صبح باقی نمانده است...

دقایق كه به سرعت سپری می گردید می رفت تا یكی از عجیب ترین وقایع را در تاریخ گیتی ثبت نماید... سكوت سحرگاهان با آهنگ جذاب و گیرای مؤذن كه كلمات مقدس اذان را در فضا پخش می نمود شكسته گردید و در اثر آن به یكباره جنب و جوش عجیبی در شهر بوجود آورد عجلوا بالصلوة... عجلوا بالصلوة... دربهای خانه ها یكی پس از دیگری باز و بسته می شد و افراد با اشتیاق و با عجله برای ادای نماز و اقتدا به رادمردترین فرد عالم اسلام یعنی مولای متقیان به جانب مسجد بورگ كوفه می شتافتند.



[ صفحه 84]



اذان خاتمه یافت... اقامه نیز پایان پذیرفت و نماز آغاز گردید... اشخاص و یا بانوانی كه نتوانسته بودند افتخار شركت در نماز جماعت را پیدا نمایند در انتظار تمام شدن نماز و بازگشت شوهران، برادران و یا فرزندان خود بودند تا صبحانه را در محیط گرم خانوادگی صرف نمایند... هنوز دقایقی از شروع نماز نگذشته بود كه یك باره غلغله و هیاهو، ابتدا مسجد و سپس شهر را فراگرفت و صدای واعلیا در محلات مختلف پیچیده گردید. كوفه منقلب گردید و به فاصله كمی همه مطلع شدند كه فرق مبارك نخستین امام بزرگوار ما موقع نماز و در محراب مسجد از طرف فردی به نام ابن ملجم شكافته شده است...

مولای متقیان را در حالی كه حسنین بدن مباركش را در آغوش داشتند و سایر صحابه در معیت آنان بوده به منزل منتقل و تحت مداوا قرار دادند افراد خانواده یعنی حضرت امام حسن و امام حسین - زینب كبری و حضرت عباس و سایرین دور تا دور علی را احاطه كرده و در حالی كه در دل غمی جانگداز و در چشم اشك سوزانی داشتند سعی می نمودند



[ صفحه 85]



سكوت و آرامش محیط را حفظ نمایند. قمر بنی هاشم همانطور كه جزو حاضرین به چهره رنگ پریده و خون آلوده پدر نظاره می كرد در رؤیائی فرورفته بود و جریان دوره خلافت پدر را كه با چه زحمتها - مرارتها و كارشكنیها توأم بود از جلو چشمان خویش می گذراند. اصرار مردم در بیعت كردن مردم با مولا و استنكاف حضرت از قبول این امر و بعد قبول مسئولیت و سپس مخالفتهائی كه با علی نمودند در فكرش زنده گردید. جنگهای جمل و صفین و نهروان كه هر یك نوسانات غیرقابل وصفی با خود داشت، جریان كار خوارج و موضوع حكمیت، كارشكنیهای معاویه و صدها موارد دیگر كه هر یك برای پدر بزرگوارش وضع حادی ایجاد كرده بود از نظرش می گذشت و به خاطر می آورد كه مولای متقیان در قبال هر یك از آنها كه در بسیاری از آنها خود او (یعنی حضرت عباس) در معیت پدر گرامیش بود چگونه مبارزه می كرد و آنها را خنثی می نمود و این ناراحتیها به حدی شدید بود كه پس از خوردن ضربت در محراب مسجد فرمودند فزت برب الكعبه (راحت شدم قسم به خدای كعبه)



[ صفحه 86]



این جریانات همانطور كه قمر بنی هاشم در كنار بستر پدر بود از مخیله اش خطور می نمود...

دو روز بعد یعنی در بیست و یكم ماه رمضان نه تنها دنیای اسلام بلكه جهان بشریت بزرگترین رادمرد عالم انسانیت را از دست داد... مولا زندگی را بدرود گفت ولی قبلا فرمایشاتی به عنوان وصیت ایراد فرمود كه هر چند ظاهرا مورد خطاب فرزندان آن حضرت بود ولی در حقیقت جنبه عمومی داشته و برای همگان آموزنده و مایه عبرت و سرمشق می باشد.

حضرت علی (ع) در آخرین دقایق عمر، به حسن و حسین، زینب و اباالفضل و ام كلثوم نصایح و سفارشهای لازمه را فرمود و مخصوصا درباره روابط حضرت امام حسین و قمر بنی هاشم بیاناتی ایراد نمودند و به ویژه به حضرت اباالفضل درباره كمك و یاری با سیدالشهدا توصیه های لازم را ابلاغ كردند.

این جریانات كه با شروع خلافت حضرت امیر و شهادت آن پیشوای عالیقدر پایان یافت از خاطرات دردناك و فراموش ناشدنی قمر بنی هاشم محسوب و منظور می گردد.،

بر این خاطرات جریان خلافت حضرت امام حسن



[ صفحه 87]



(ع) نیز اضافه گردید كه خود از پرحادثه ترین وقایع صدر اسلام به شمار می رود مخالفتهای معاویه، جنگ و ستیزهای طرفین، كارشكنیهای منافقین و صدها نكات و یادبودهای مخاطرآمیز دیگر را كه دومین امام بزرگوار با آن مواجه بود به خوبی مشاهده كرده و به خاطر داشت. اینكه نوشتیم به خوبی آن موارد را به خاطر داشت بدان جهت بود كه در كلیه جریانات فوق حضرت عباس (ع) رأسا شركت داشت و مانند كوهی استوار در پشتیبانی از برادر گرامیش برجای ایستاده بود آیا مسموم شدن حضرت امام حسن (ع) با آن ترتیبی كه همه آگاهند و بعد شهادت آن حضرت در اثر همان زهر و سپس جریانی كه نابخردان هنگام تشییع جنازه آن حضرت برپا نمودند می توانست از خاطر قمر بنی هاشم برطرف شود. خیر.. هرگز.

هر یك از این وقایعی كه در این فصل به طور اختصار ذكر گردید خاطره دردناكی بود كه بر ضمیر «باب الحوائج» نقش بر بسته و تا كنار نهر علقمه كه ناظر آخرین لحظات حیات مباركش بود در باطن وی زنده و پابرجا باقی مانده بود



[ صفحه 88]



اصولا این مراحل خطرناك و پیش آمدهای دردناك كه حضرت امام حسین (ع) و حضرت اباالفضل (ع) و همچنین بانوی بزرگوار حضرت زینب علیهاالسلام با آن مواجه بوده و یا ناظر آن بوده و یا آنكه در آن مشاركت داشته اند برای آن بوده تا آن وجودان عزیز را برای مقابله با بزرگترین و عجیب ترین و جانگدازترین واقعه جهان یعنی جریان خونین كربلا آماده نماید تا بهتر بتواند بار آن همه مصائب را به دوش كشیده و با شهامت و سربلندی به قسمی آن را به انجام برسانند كه دنیائی را برای همیشه و برای ابد مبهوت و مجذوب رفتار و كردار شرافتمندانه خود كرده باشند.



[ صفحه 89]